من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
من همیشه فکر میکنم حادثه شکل قورباغه است. اولش تخم میریزد و بعد یواش یواش از تخم میآید بیرون. وقتی بچهاش از تخم بیرون میآید دست و پا ندارد. فقط یک دم دراز و یک سر بزرگ گرد. مثل یک کدو حلوایی ولی خیلی خیلی کوچکتر. بعد شکلش کم کم عوض میشود. دست و پا پیدا میکند، گردنش تو میرود و دمش ناپدید میشود... از جمشید خانیان (کتاب یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه کباب شده) پینوشت: با تشکر از دوست ِ از آن جهان برگشتهمان (بانو معصومه السادات قریشی) برای ارسال این متن در حال احتضار! خداوندش خیر دهاد!
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:بعـــــــــــــــله !!! دیگه این به جا بود !! السّاعه!!