حادثه‌هایی که او می‌بیند!


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

من همیشه فکر می‌کنم حادثه شکل قورباغه است. اولش تخم می‌ریزد و بعد یواش یواش از تخم می‌آید بیرون. وقتی بچه‌اش از تخم بیرون می‌آید دست و پا ندارد. فقط یک دم دراز و یک سر بزرگ گرد. مثل یک کدو حلوایی ولی خیلی خیلی کوچکتر. بعد شکلش کم کم عوض می‌شود. دست و پا پیدا می‌کند، گردنش تو می‌رود و دمش ناپدید می‌شود...

 

از جمشید خانیان (کتاب یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه کباب شده)

پی‌نوشت: با تشکر از دوست ِ از آن جهان برگشته‌مان (بانو معصومه السادات قریشی) برای ارسال این متن در حال احتضار! خداوندش خیر دهاد!



نظرات شما عزیزان:

معصومه
ساعت18:14---27 اسفند 1392
خاستی از منم تشکر کن که اینو بهت اسمس دادم با همین دستای ضعیف و بیمار و ذهن تبدارم
پاسخ:بعـــــــــــــــله !!! دیگه این به جا بود !! السّاعه!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 14:36 توسط فاطمه صلاحی| |